محل تبلیغات شما

سالها پیش از این

زیر یک سنگ گوشه ای از زمین        

من فقط یک کمی خاک بودم همین

یک کمی خاک که دعایش

پر زدن آن سوی پرده آسمان بود

آرزویش همیشه

دیدن اخرین قله کهکشان بود

خاک هر شب دعا کرد

از ته دل خدا را صدا کرد

یک شب آخر دعایش اثر کرد

یک فرشته تمام زمین را خبر کرد

و خدا تکه ای خاک برداشت

آسمان را در آن کاشت

خاک را توی دستان خود ورز داد

روح خود را به او قرض داد

خاک

توی دست خدا نور شد

پر گرفت از زمین دور شد

راستی

من همان خاک خوشبخت

من همان نور هستم

پس چرا گاهی اوقات

این همه از خدا دور هستم؟!

"عرفان نظر آهاری"

این فرشته ساده است و خط خطی ست

سر به زیر و یك كمی خجالتی ست

بوی سیب می دهد ‏‏، لباس او

دامنش حریر سبز و صورتی ست

گوشواره هایش از ستاره است

تاجش از شهاب سنگ قیمتی ست

سرمه های نقطه چین چشم هاش

ریزه هایی از طلاست‏‏‏ ، زینتی ست

تكه ای بهشت توی دستش است

خنده های كوچكش قیامتی ست

دشمنی همیشه در كمین اوست

دشمنش، بد و حسود و لعنتی ست

هاج و واج مانده روی این زمین

او فرشته ای غریب و پاپتی ست

*

این فرشته راستش خود تویی

قصه فرشته ات حكایتی ست

عرفان آهار نظری

زنگ خورد

ناظم صبح آمد سر صف

توی برنامه صبحگاهی رو به خورشید گفت:

باز هم دفتر مشق دیروز خط خورد

و کتاب شب پیش را

ماه

با خودش برد.

***

آی خورشید

روی این آسمان

روی تخته سیاه جهان

با گچ نور بنویس:

زیر این گنبد گرد و کور و کبود

آدمی زاد هرگز

دانش آموز خوبی نبود

قدیمی ها سالم تر بودند یا ما

ماهواره / عفاف و حجاب / عملکرد ما

شعر حماسی دکتر میثم مطیعی در عید فطر 95

ست ,خاک ,فرشته ,یک ,توی ,ای ,من همان ,آهار نظری ,یک کمی ,کمی خاک ,روی این

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Phillip's life دعای قوم بنی اسرائیل برای فرج حضرت موسی...!!! وبلاگ شخصی من وب لژیون هشتم نمایندگی سمنان:آقای امین رفیعی ورود به کورد پاتوق گروه آموزشی مکانیک خودرو استان کردستان lincocone نشر صوت حقوق - فایل صوتی تدریس دروس امادگی ازمون وکالت 9 پروانه Robert's blog